شايد دستيابي به تعريف جامع و كامل كه همه انواع تصويرسازي از گذشته تا امروز را شامل شود ، ميسر نباشد . اما با توجه به انواع معاصر تصويرسازي ، مي توان تا حدودي به مفهوم آن نزديك شد . تصويرسازي ، گاهي براي روشن و واضح كردن يك متن است كه غير از آن شكل فيزيكي كتاب را نيز زيبا و جذاب مي كند . زماني براي كمك به پرورش و نه كم ارزش تر از آن ، به موازات هنر نويسندگي داستان است كه تخيل كودك را فعال مي كند و در مجموع متن و تصاوير ، فعل و انفعال لازم در ذهن كودك انجام مي شود . اين مفهوم را مي توان به اين صورت بيان كرد . كه ( تصويرسازي ، شيو ه اي از نقاشي روايي است كه روايتي خارج از متن اثر را مصور مي كند . )امروزه وقتي واژه تصويرسازي را به كار مي بريم منظور تصويرسازي براي كتاب است ، كه كتابهاي كودكان و نوجوانان تقريبا هميشه مصورند و يا تصويرسازي براي مجله است كه هم شامل كودكان و نوجوانان و هم بزرگسالان مي شود غير از اين در كارهاي گرافيكي متنوعي مانند پوستر و بيلبورد و تبليغات مطبوعاتي ، جلد كتاب و جلد مجله و جلد كاتولوگ و بروشور و جلد سي دي ، بسته بندي ، طراحي تمبر پستي ، طراحي اسكناس ، تقويم ديواري و روميزي ، از تصويرسازي ممكن است استفاده شود . در قرنهاي گذشته ، معني تصويرسازي بسيار به نقاشي نزديك بوده است و در واقع يكي از انواع هنر نقاشي محسوب مي شده است . نقاشي را در تاريخ اگر به سه گونه نقاشي ديواري ، نقاشي سه پايه اي روي بوم ، نقاشي كتاب تقسيم كنيم ، تصويرسازي را مي توان به كاربرد و همين گونه نقاشي كتابهاي چاپ سنگي را مي توان تصويرسازي ناميد .
در قرون گذشته ، هنرمندان غالبا در تصويرگري و نقاشي از قواعد رايج قوم خود در زمان خلق اثرپيروي مي كردند و فرديت نقاش ، تقريبا مطرح نبود يا به مقدار اندكي دخالت داشت ، اما امروزه وقتي تصويرگر متني را براي مصور كردن مي پذيرد ، متعهد شده است كه تا حد امكان به فضاي آن نزديك شود . اما واضح است كه او نيز مانند هر مخاطب ديگري تاويل شخصي خود را از متن ارائه مي دهد و همين نكته است كه دست او را براي بيان شخصي خود باز مي گذارد . با آنچه گفته شد ، تصويرسازي معاصر ، ريشه در هنر نقاشي و تاريخ سپري شده بر آن دارد و همين گونه با گرافيك از يك سو و ادبيات كودك از سوي ديگر پيوند دارد و در هر حال به عنوان يك هنر تجسمي ، نخست جلوه هاي نقاشي ورويكردهاي عناصر ديواري چون خط ، سطح (شكل ) بافت ، تركيب بندي و رنگ را به ياد مي آورد . ساده سازي ، خلاصه نگاري ، اهميت خطوط ، نشانه شناسيهاي تصويري ، حضور گرافيك در تصويرگري را به ياد مي اورد . هم نشيني متن و تصوير در كتابهاي تصويري ، پيامدي ناگزير است و تصويرسازي نمي تواند مانند نقاشي ، براساس خيال و تصوري آني كه در ذهن هنرمند شكل گرفته است ، پديد آيد ، پيروي تصويرگر از متن ، به همراهي او با متن مي انجامد و در نتيجه از استقلال او مي كاهد ولي نقاشي ، معمولا در خلق اثر خود ، ويژه وقتي كه سفارش نباشد ، استقلال كامل دارد . انسان معاصر ، تصوير را به بيشتر عوامل ارتباطي ترجيح مي دهد و به آن تمايلي ويژه دارد ، به اين دليل كه تصوير هر موضوعي نزديك ترين چيز به واقعيت آن است و به تجربه مستقيم انسان از آن موضوع شباهت دارد .
144
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0